مفهوم فضا و کالبد در معماری
یک فضا در معماری وقتی زیباست که صفتهای ویژه فضا با عملکردهای فضا هماهنگی داشته باشد (هماهنگی فرم و عملکرد ) و این اصلی است که در بررسی معماری سنتی و قدیمی کاملاً مشهود است. معنی هماهنگی و همخوانی فرم و عملکرد در معماری، منطبق بر برداشت کلی فلسفی از هماهنگی « صورت و محتوی » در عمل شناخت و در هر بیان هنری می باشد. برای درک مفاهیم سنتی معماری و شهرسازی ، باید دیدگاه خاص فرهنگی را نیک دریافت که این مفاهیم در درون آن به وجود آمده است. یک اثر معماری پیش از آن که به عنوان یک کالبد ساختمانی مطرح باشد منعکس کننده یک سلسله تفکرات و بازگوکننده راه و رسم زندگانی مردمان دوره خود است. بررسی معماری گذشته چه آثاری که به صورت مونومان ( سمبول ) مطرح می باشند و چه آثاری که به عنوان معماری بومی از آنها نام می بریم، نشان می دهد که این آثار، گذشته از این که فرهنگ معماری سرزمین ما را عرضه می کنند، پایه لازم برای تدوین هر نظریه ای هستند که مبنای خلق معماری جدید است. البته این بدان معنی نیست که آنها را بدون قید و شرط تأیید کنیم و تکرار مجدد آنها نیز مورد نظر نمی باشد، بلکه منظور تنظیم و تدوین و هماهنگ کردن اندیشه هایی است که پایه و اساس هر طراحی نو به شمار می آیند.
هر فضایی در معماری بدون در نظر گرفتن شکل و اندازه اش قابلیت انتقال و انعکاس مفاهیمی را دارد. این مساله زمانی غلیظ تر می شود که فرهنگی غنی پشتوانه خلق فضاها باشد. چنین فضایی چه در روابط کاربردی فضا و چه در زمینه ایجاد روحیه و برداشت روانی، چه در انتخاب مصالح و شالوده و تطابق آن با نیازهای روحی و روانی غنی می شود. جستجو و شناخت مظاهر و علایم فرهنگی موجود در کالبد معماری ایرانی، می تواند به شناخت و تعیین ارزشها و مفاهیم خاص فرهنگی که بین مردم رواج داشته کمک کند. پاره ای از مفاهیم موجود در زندگی روزمره مردم از راه عناصر کالبدی، قابل انتقال به دیگران هستند که خود پیوندهای اجتماعی- فرهنگی تعیین کننده ای به شمار می آیند و از راه ذهنیت افراد، فضای فکری همگانی را شکل می دهند. به عبارتی دیگر عناصر کالبدی نمایانگر ارزشها و مفاهیم فرهنگی- اجتماعی ، به صورت یک وسیله تبادل فکر بین ساکنان شهر کار می کنند. استفاده از علایم و مظاهر مربوط به فرهنگهای گذشت ، در فضاهای جدیدساز معماری، دانشی جدید در زمینه معماری است. در این بررسی با پیگیری چنین روشی سعی بر توجه به مجموعه عناصر کالبدی فضا و تمیز آنها از یکدیگر و تعیین رابطه متقابلشان به همراه رده بندی عملکردهای خاص آنها می باشد.
• مفهوم فضا
مفهوم فضا یکی از مفاهیم بنیادی در معماری است. دربارة این مفهوم معماران و اندیشمندان جهان معماری از دیرباز برداشتهای گوناگونی ارائه کرده اند. برای نشان دادن اهمیت فضا در معماری شاید همین بس باشد که یادآور شویم یکی از تعاریف مورد پذیرش بیشتر اندیشمندان دربارة معماری « ساماندهی فضا » است.
بحث و کنکاش دربارة مفهوم فضا از سوی نویسندگان و نظریه پردازان به طور کلی امری سودمند است. چرا که ابعاد گوناگون فضا و ویژگیهای آن و چگونگی تأثیر آن بر آدمی، مطرح شده و شکافته می شود و این ما را در درک عمیقتر از فضا می تواند یاری کند. اما از سوی دیگر باید توجه داشت که بحث و گفتگو که با هدف درک عمیقتر و چیرگی ذهنی بر مفاهیم آن انجام می شود، به آشفتگی و پریشانی بیشتر نیانجامد. این آشفتگی با ارائه انواع تعاریف ناسازگار با هم و یکسونگری و .... بیشتر می شود. بنابراین بحث در مورد فضا را با کلی ترین جنبه ها که مورد پذیرش بیشتر اندیشمندان و قابل انطباق با بیشتر برداشت ها می تواند باشد، پیش می بریم و به تدریج به مفهوم فضا در معماری و تأثیر آن بر انسان نزدیک می شویم.
در فرهنگ معین « فضا » چنین معنا شده است:
- مکان وسیع ، زمین فراخ ، ساحت.
- مکانی که کرة زمین در منظومة شمسی اشغال می کند.
در هر دو تعریف ، واژة « مکان » به کار رفته و این نشان می دهد که فضا دارای مکان است، یا همان مکانی است که می توان به درون آن رفت، پس فضا قطعاً یک جای تهی است.
در زبان پهلوی به جای « در فضا » که واژه ای عربی است ، واژة پهلوی « اَندروای » به کار برده شده است.
در فرهنگها ، واژة « اندروای » را « واژگون » هم معنی کرده اند. ولی دهخدا می گوید : « اندروای ، برابر واژگون نیست و گویا برابر در فضاست و نه هوا ». بهرام فره وشی در فرهنگ خود واژة « اِسپاش » را برابر « فلک » و « جهان » آورده است. هم آوایی این واژة کهن پهلوی با واژة « space » که به معنی فضاست ، جالب توجه است. از این بحث لغوی می توان چنین نتیجه گرفت که گسترة فضا ، همة هستی است و فضا ، همان جای تهی است که می تواند پر شود. معماری هنری است که بیانش از طریق فضا است، پس جنبه صوری و عینی معماری ، صفتهای ویژه فضا می باشد. همه صفتهای ویژه فضا به طبیعت تعلق دارد و از قوانین عینی طبیعی و فیزیکی تبعیت می کند. محتوا در معماری، عملکرد فضا است. عملکرد، تأثیر فضا بر انسان است. این جنبه (عملکرد ) ذهنی بوده و به انسان تعلق دارد. به عبارتی فرم صفتهای فضا و عملکرد بیانگر و معرف فضا هستند.
طبیعت........................ انسان
عین .......................... ذهن
صورت ...................... محتوا
ضوابط ....................... اصول
کل.............................جزء
وحدت ........................ کثرت
فرم ...........................عملکرد
یکی از پرسشهای تئوری معماری غرب ، این است که مفهوم فضا از چه زمانی یکی از دل مشغولیهای معماری شده است. قبل از اواخر قرن 19 در هیچ یک از متون ، بحث مشخصی راجع به فضا نداریم. اما هدف معماری همیشه یافتن فضایی منظم است که وقایعی از پیش تعیین نشده را بپروراند. برورنو زوی ، معماری را هنر ساختن فضا معرفی می کند. گیدئون » از فضا به عنوان بحث اصلی معماری سخن می گوید. لاسدن می گوید : « فضا بغرنج ترین جنبه معماری و لکن عصاره آن است و سرمنزلی است که معماری باید به سوی آن حرکت کند ».
مهم ترین ویژگی معماری مدرن پس از به ارمغان آوردن آهن و شیشه و تحولات سخت افزاری - به یمن شیوه های تازه بصری که امپرسیونیست ها و کوبیست ها منادی آن بودند - کشف جدید از مفهوم فضاست و فضا به عنوان کیفیتی مثبت در کنار مثلث ویتریویوس قوام تازه ای را از معماری مدرن پی ریخت. فضا زمینه ای سه بعدی است که اشیاء در آن قرار می گیرند و دارای جهت و موقعیت نسبی می باشد. فضا ماده جوهری معماری است و منبعی لایتناهی که بدون بعد سوم معنا و حضور معمارانه ندارد. فضا ماهیتاً بی شکل است ، شکل بصری و کیفیت نوری و ابعاد آن بستگی کامل به حدودش دارد که توسط عناصر تشکیل دهنده فرم تعریف می شود.
وقتی فضا توسط این عناصر شروع به محصور شدن و سازماندهی شدن می کند، معماری ایجاد می شود و شخصیت فضا تابع نظم حاکم بین این عناصر است. چارلز مور می گوید : « وقتی از یک کف و یک سقف و چهار دیوار اتاق ساخته می شود ، در کنار شش عنصر ، عنصر هفتمی به نام « فضا » وجود دارد ، که این عنصر اثری بیش از عناصر فیزیکی ای دارد که فضا توسط آنان ساخته شده است ». فضا بوسیله اشخاص مختلف به گونه های مختلف احساس می شود ، حتی در مورد ناظر ثابت هم بنابر تاثیر عوامل اجتماعی- روانی در تغییر می باشد و اینجاست که می توان گفت مسئولیت و وظیفه ای که معماری فارغ از عملکرد دارد این است که فضا را به سمت هنر سوق دهد. معماری خود نوعی زبان است که از طریق سازماندهی فضا بیان می شود. زبان معماری شباهت زیادی به موسیقی دارد. زیرا فهم آن کمتر به مکان و زبان و بیشتر به فضا وابسته است. در مجموع باید گفت فضا به عنوان ظرف یا مکانی که فعالیتهای بشری در آن صورت می گیرد رابطه ای ناگسستنی با زندگی دارد و لحظه ای از زندگی روزمره آدمیان جدا نبوده است.
اگر فضا را خلائی در نظر بگیریم می تواند شیئی را در خود جای دهد و یا از چیزی آکنده شود. ارسطو ، فضا را با ظرف قیاس می کند و آن را جایی خالی می داند که بایستی پیرامون آن بسته باشد تا بتواند وجود داشته باشد و در نتیجه همواره برای آن نهایتی وجود دارد.
جیور دانو برونو در تعریفی از فضا بیان ارسطو را مورد نقد قرار می دهد و می گوید : « فضا از طریق آنچه در آن قرار دارد درک می شود و به فضای پیرامون یا فضای ما بین تبدیل می گردد. فضا مجموعه ای است از روابط میان اشیاء و آنگونه که ارسطو بیان کرده حتماً نمی بایست که از همه سمت محسور باشد و بدین سان اجباری نیست که همواره نهایتی داشته باشد. »
همواره بین فضا و ناظر ارتباطی وجود دارد. و این موقعیتِ مکانی شخص است که فضا را تعریف می کند و بنا به نقطة دید وی به صُور مختلف قابل درک است. معماری مجموعه ایست کم و بیش پیچیده از سیستم های فضایی که بر یکدیگر تأثیر می گذارند، یکدیگر را می پوشانند، در یکدیگر تداخل می کنند و یا با یکدیگر به رقابت می پردازند. فضای کلی یک شهر مجموعه ای است متشکل از چنین روابط فضایی؛ رابطة بین فضاهای مختلف هر خیابان نسبت به یکدیگر ، نسبت به میدانها و نسبت به خیابانها. در ساختمان نیز فضاها از طریق ارتباطی که نسبت به یکدیگر دارند (در جمع نسبت به فضای کلی ساختمان) قابل تشخیص هستند. در نهایت هر فضا با وسایل و مبلمان به فضاهای خرد تقسیم می شود.
فضا می تواند بشر را در مقابل تأثیرات محیط محافظت نماید ، این فضای محافظ دارای ارزشی خاص است، چرا که نقطة شروع انسان برای شناخت محیط است. ساخت و پرداخت این فضا از یک سو وابسته به امکانات فنی انسان و از سوی دیگر گویای حالات و روحیات سازندة آن می باشد. لویی کان در این زمینه می گوید : در ذرات فضا نه تنها روح زنده است ، بلکه فضا نمودی است از نیاز بشر نسبت به وجود .»
مهدی حجت در یک سخنرانی مبسوط به بحث فضا پرداخته و در آغاز می گوید: «فلاسفه و ریاضی دانان شرق و غرب از دیر باز به مفهوم فضا توجه کرده و از آن تعریفی به دست داده اند. افلاطون و ابن سینا و دکارت و اینشتین هر کدام تعریفی از فضا کرده و مشخصاتی برای آن قائل شده اند. لیکن به نظر نمی رسد تعبیر ایشان از فضا با معنایی که معماران از آن ارائه می کنند ، اشتراک و انطباق چندانی داشته باشد. به عبارت دیگر فضای معماران و فضای فلاسفه و ریاضی دانان بیشتر مشترک لفظی است تا معنوی و اگرچه ممکن است تأمل در تلقی و تعریف ایشان در فضا به تعمق بیشتر در مفهوم معمارانة فضا کمک کند ، ارتباط مستقیمی با آن ندارند و شاید پرداختن به آن در محدودة این گفتار کوتاه ، موجب آشفتگی مطلب و دوری از مطلوب گردد. از طرف دیگر به نظر می رسد آنچه فارسی زبانان و عربی زبانان عرفاً از واژة فضا ارائه می کنند، نیز ربط مستقیمی به فضای معماران ندارد..... تا جایی که می دانیم در متون معتبر فارسی هم این واژه در معنای معمارانه اش به کار نرفته است. »